نظام اوقات فراغت دارای نقش اساسی در تربیت انسان میباشد و شخصیت فرد آنچنان که در خلال اوقات فراغت شکل میگیرد و رشد مییابد، در حین کار تحت تاثیر قرار نمیگیرد. تربیت، آمادهسازی برای زندگی نیست، بلکه عین زندگی است. بنابراین بین تربیت و سرگرمی رابطهای عمیق وجود خواهد داشت. با شروع قرن حاضر، شیوههای تربیت کلاسیک به شدت تحت تاثیر انواع تهاجمات رهبران تربیت پیشرفته قرار گرفت و به علت عدم همراهی با تغییرات اجتماعی، بیتوجهی به تفاوتهای فردی و تاکید عمومی آن به آموزش لفظی و بیتوجهی به جنبههای عاطفی و بدنی کودک در تربیت افراد و پاسخگویی منطقی به نیازهای آنان موفقیت چندانی کسب نکرد.
در جریان تربیت کلاسیک، آموزش مهارتها و گرایشهای تفریحی و اوقات فراغت جایی ندارد. این شیوه تربیتی اساسا اوقات فراغت را دارای تاثیر منفی فعالیتهای فکری و عقلی کودک قلمداد میکند. در حالی که امروزه مراکز دانشگاهی تاکید میکنند که در کنار جدول برنامه درسی دانشآموزان، فعالیتهای تفریحی یا اجتماعی مانند نمایش، موسیقی و مسابقات ورزشی نیز وجود داشته باشد. به همین خاطر امروزه معلم، به عنوان مسئول نشاط و تفریح و شادمانی کودک و مسئول زندگی عاطفی و سلامت بدنی و رشد عقلی او محسوب میشود.